محل تبلیغات شما

!!ورود هر گونه دغدغه، ممنوع



ای آقای من! مصیبت تو خواب را از من گرفته،رختخواب را بر من تنگ نموده، و راحت و استراحت دلم را اسیر کرده است. ای مولای من!غیبت تو مصیبت من را ابدی کرده. دیگر اشک دیدگانم را که از چشمانم روان است و آهو ناله ای را که از سینه ام خارج می شود، احساس نمی کنم.» 

(برگرفته از کتابنشانه هایی از مهدی از احمد سعیدی، انتشارات جمکران)

.

.

.

بذارین خیلی رک بگم. گاهی انگار خیلی راضیهستیم از زندگی! یه پولی که به دستمون می رسه، یه خوشی ای که بهمون رو میاره، یهشادی و موفقیتی که تو زندگی مون اتفاق میفته، گاهی چنان رضایتی از زندگی تو دلمونشعله ور میشه که دلمون می خواد زندگی تا ابد همینجوری بمونه.

شادی و نشاط بد نیستا. خیلی هم خوبه آدماحساس خوشبختی کنه و با انرژی زندگی کنه. اما انگار یادمون رفته هنوز یتیمیم وامام مون غایبه. انگار مث اینکه راضی شدیم به همین زندگی، به همین دنیای پر ازظلم و زشتی و سختی. یادمون رفته که قرار نبود اینجوری بشه. قرار نبود دنیا باهمه ی سختی ها و محدودیت هاش، این شکلی بشه، اینقد جنگ، اینقد فقر، اینقد ظلم،اینقد بی نظمی، اینقد بی مبالاتی، اینقد بی مدیریتی.

گاهی اینقد راضی میشیم به زندگی مون و خوشیهای کوچیک چشم مونو کور می کنه که یادمون می ره با ظهورش دنیای ما صدها برابر زیباترو خوش تر و راحت تر از الان می شه، اونم نه فقط برا ما، برا کل آدمای دنیا. پسچه چیزی باعث میشه تا این حد غافل باشیم از امام مون؟ واقعا چقدر منتظریم که حضرتبیاد؟ برا اومدنش چیکار کردیم؟ آیا ما واقعا جزء منتظران اون حضرت هستیم؟؟

راستی اون جملات توی گیومه، بخشی از ضجه هایسوک آقا امام صادق علیه السلام بود برا امام زمان (عج). چقدر فاصله ست بیننگاه ما به زندگی در دوران غیبت و نگاه آقا امام صادق.


ماها خیلی اطلاعات مون در مورد امام زمان(عج)و هرچیزی که مربوط به ایشون هست، کمه متاسفانه. اتفاقا این موضوعات خیلی همجالبه. چون همه ش مربوط به اتفاقاتیه که قراره بیفته و ممکنه ماها ناظر اوناتفاقات و درگیر اون فتنه ها باشیم.

کتاب نشانه هایی از مهدی» روکه انتشاراتجمکران چاپش کرده، امسال از نمایشگاه کتاب خریداری کردم. یه کتاب نازک 137 صفحهای که چون نصف متنش عربیه، خیلی زود خونده میشه. متن این کتاب فقط حاوی سخنان اهل بیته.کهبه سوالات یارانشون در مورد امام زمان(عج) جواب دادن. منابع تمام احادیث هم درپاورقی ها ذکر شده.

موقع خوندن این کتاب آدم حرص می خوره از دستبعضی از یاران اهل بیت! آخه یه چیزایی می پرسیدن که!! نمیدونم ما تو این دورهزمونه خیلی اطلاعات مون زیاده یا اونا خیلی جاهل بودن!! از یه سری چیزای مهم هیچینمی پرسیدن ولی از یه سری بدیهیات سوال می کردن! :|

در ضمن من خیلی چیزای مبهم و گاهی حتی متناقضتو مطالب این کتاب پیدا کردم که فک می کنم باید یکی تفسیر کنه یا توضیح بده.  

در مجموع حس می کنم این کتاب دقیقا اون چیزینبود که تو عنوانش گفته شده و من راستش انتظار بیشتری ازش داشتم. به عزیزانی هم کهتا حالا هیچ کتابی در مورد امام زمان، نشانه های ظهور، اتفاقات قبل و بعد از ظهورو . نخوندن، حقیقتش توصیه نمی کنم این کتابو بخونن. فک می کنم یه سری پیشنیازهایی لازمه برا خوندن این کتاب.

Image result for €Ú©ØªØ§Ø¨ نØان٠Ùای از مÙدی احمد سØیدی€€Ž

یکی از احادیث این کتاب که خیلی دلمو روشنکرد:

امام صادق (ع): آیا دوست ندارید که خداوندمتعال، حق و عدل را در تمام شهرها ظاهر گرداند و حال تمام مردم نیکو گردد و وحدتکلمه را ایجاد نماید و بین قلب های متفرق، الفت و محبت برقرار کند و کسی در رویزمین گناه نکند و حدود الهی اقامه شود و حق به صاحب آن برگردد و آنان نیز آن رااظهار نموده به گونه ای که هیچ چیز از حق به جهت ترس از کسی مخفی نماند؟»

ان شاءالله زنده باشیم و ببینیم اون روزیو کهحال تمام مردم دنیا خوب میشه.به امید اون روز.


امروز روز جهانی شیر مادر بود.خوردن بهترینو سالم ترین غذا، حق هر نوزادیه.

Image result for world breastfeeding week

اما این وسط یادی کنیم از اون مادر پاکی کهوقتی نوزادش در آغوشش بود، از عطش شیر نداشت و وقتی شیر به سینه هاش برگشت، نوزادبی گناهش شهید شده بود. این درد رو فقط یه مادر می فهمه.

صل الله علیک یا اباعبدالله.


ویدئوییو که گذاشتم پست آخر اینستام، ببین لطفا

آفرین! خییییلی کار شیکی کردن! با بی فرهنگ های جامعه باید همینجوری برخوردکرد!

یاد خاطره ی دوره ی مدرسه م افتادم.

من در تمام سال های راهنمایی ودبیرستان، پیاده مسیر خونه تا مدرسه و برعکس روطی می کردم. این وسط یه میدون شلوغ بود که باید از دو ضلعش رد می شدم. طبیعتاًبرای رد شدن از خطوط عابرپیاده استفاده می کردم و منتظر سبز شدن چراغ عابر میموندم.

این وسط زیاد اتفاق میفتاد که یه عده، بی فرهنگانه روی خط عابر میومدن و ردشدن ما رو دچار اختلال می کردن. اینجور ماشین ها واقعا رو اعصابم بودن. آخه میگفتم بابا شما که می خوایین پشت چراغ متوقف بشین، خب همون پشت خط بمونین دیگه! چهکاریه میایین دو مترو جلوتر؟! :|

اما یه روز، دیگه واقعا فاجعه اتفاق افتاد!!! یه تریلی هجده چرخ اومد قشنگ وسطخطوط عابر پیاده توقف کرد!!! وقتی میگم وسطش توقف کرد، ینی حدود دو سه مترش جلوتراز خطوط بود، دو سه مترش هم عقب تر!! ینی اگه می خواستی دورش بزنی واقعا خطرناکبود، باید می رفتی وسط میدون! آخه بی شعوری از این بیشتر؟! :|

هیچی دیگه. منم گفتم این بار عمراً کوتاه بیام!! :-/ باید حتما از رو خطعابر رد شم!!

می تونی حدس بزنی چیکار کردم؟

.

.

.

رفتم تا رسیدم به تریلیه، یه سری از روی تاسف ت دادم و رفتم زیرش!!! و بایه قیافه ی عصبانی از اون طرفش اومدم بیرون! کلی راننده پشتش بودن و یه تعداد عابرهم داشتن رد می شدن. همه شون منو دیدن که از زیر تریلیه رد شدم!! بعضی ها می خندیدن،بعضی ها هم ترسیده بودن!


خلاصه این ویدئو رو که دیدم، یاد اون حرکتی که زدم، افتادم!! 

.


راستی برا معضل پارک کردن ماشین هایی که بی فرهنگانه جلوی پل عبور عابر پارک می کنن، وعابر بیچاره مجبور میشه  از رو جوب بپره،نظری نداری؟؟؟ :-/


می دونی چرا خدا به شوهرها توصیه می کنه که علاوهبر فراهم آوردن امکانات راحتی و آسایش و در کنار کار کردن و عرق ریختن برا در آوردنرزق حلال برا خونه و پرداخت نفقه و . بازم باید "زبانی" هم ابراز محبتکنه به همسرش و ازش تعریف و تمجید کنه و بهش "حس" معشوق بودن و مطلوب بودنبده؟؟

ینی خدا -نعوذ بالله- سرش نمی شده که همین زحمتکشیدن های مرد، همین پول در آوردن های مرد، حتی همین کمک کردن های مرد تو خونه به همسرشنشونه ی عشق و علاقه ش به همسرشه؟!!

چرا. خدا سرش می شه!!

خدا خیلی خوب می دونه چون شما عاشق همسرت هستی،اینجوری براش زحمت می کشی و کمکش می کنی و هواشو داری و .

ولی همین خدا هم باز خیلی خوب زن ها رو می شناسهو می دونه که اگه مردی بهشون -بدون ابراز عشق و علاقه- کمک کنه و براشون زحمت بکشه،حس ترحم بهشون دست میده نه حس معشوق بودن! و زمین تا آسمون فرقه بین این دو حس!

دقت کردی چی گفتم؟

حس ترحم!

خدای ما با "حس"ها کار داره، نه فقطبا اعمال.

خدا خیلی خوب می دونه که این حس برای یه زن خیلیوحشتناکه. این که حس کنی همسرت از سر ناتوانی و ضعفت، بهت کمک می کنه. این که حتیحس کنی چون از خدا می ترسه، برا زندگی ت زحمت می کشه. این که حس کنی حواسش به وظایفدینی یا وجدان اخلاقی شه که نفقه میده و احیاناً تو خونه کمکت می کنه یا کاری که میگیوانجام میده یا.

مردها نمی فهمن که چقققققد فرقه بین این حس ترحمو ضعیف شمرده شدن با حس معشوق بودن!

به خیال خودشون عاشق همسرشونن که دارن برا زندگیزحمت می کشن، کار می کنن، کمک می کنن، خرید می کنن و . و همین کافیه!

غافل از این که خدا یه چیزی می دونسته که به شوهرهاگفته هر از چندگاهی عشقت رو زبونی به همسرت نشون بده، هر از چندگاهی براش هدیه بخر،هر از چندگاهی بهش بگو که چقد دوستش داری و چقد برات ارزشمنده،. تا بفهمه که چونعاشقشی، داری براش زحمت می کشی، نه فقط چون مسئولشی!

در واقع خدا خیلی خوب می دونسته که کاری که شماانجام میدین، هرچند مهمه اما حسی که به همسرتون دست میده، صد برابر از اون مهم تره.

برای یه زن

خیلی فرقه بین مسئول کسی بودن و عاشقش بودن

خیلی فرقه بین عاشقانه برا کسی زحمت کشیدن و ازروی وظیفه و ثواب و اینها براش زحمت کشیدن

در یک کلام.خیلی فرقه بین معشوقه بودن و موردترحم بودن

خیلی فرقه.

کاش آقایون بفهمن و اگه نمی فهمن، لااقل تعبّداًبه حرفای خدا گوش کنن. لااقل برا نفع خودشونم که شده!! چرا که آثار این "حس"هاییکه به خانمشون دست میده، مستقیماً به خودشون برمی گرده! از ما گفتن بود! :)


اون اوایل یه روز که داشتم در مورد مَهدی باهمسرم صحبت می کردم، از تعبیر بچه مون» استفاده کردم. اونجا همسرم فوراً یهتلنگری زدن بهم که تمام نگاهم رو نسبت به مقام مادری و فرزندآوری و تربیت فرزند بهکل عوض کرد.

گفتن: مهدی مال ما نیست. یکی از بنده هایخداست که خدا مسئولیت بزرگ کردنشو سپرده به ما.

واقعا حرف شوکه کننده ای بود. حسابی منو بهفکر فرو برد.

فکرشو بکن. خدا بهت میگه این بنده یمنه.مال منه. شما فعلا تر و خشکش کن تا ببینیم چی میشه. هر وقت هم خودم صلاحدونستم ازتون می گیرمش. اگه هم صلاح بدونم نگهش می دارم تا بعد از مرگ شماها،بهترین یادگاری براتون باشه. اگه خوب تربیتش کنین، احتمالا بهترین باقیاتالصالحات عمرتون میشه. شما سعی تونو بکنین ولی ممکنه من نخوام جزء هدایت شده هاباشه. اونش دیگه دست خودمه.بنده ی منه. شما به تکلیف پدری و مادری خودتونعمل کنین و کاری به نتیجه نداشته باشید. البته اگه بنده ی خوب و هدایت شده ایبشه، ثواب هر کار کوچیک و بزرگش به شماها هم می رسه. چون براش زحمت کشیدین.زحمت کشیدین و از امانت من نگهداری کردین.

هر بار که کارای مهدی رو انجام میدم به اینفک می کنم که دارم به یکی از بنده های خدا مستقیما خدمت می کنم. اینجوری دیگههیچ بخش مادری سخت نیس برام :) به خصوص که خدا در این مسئولیت سنگین، شیرینی و لذتخاصی هم گذاشته که مثلش رو هیچ جای دیگه پیدا نمی کنم.

راستی، حالا می فهمم چرا خدا اینننننقد رواطاعت و احترام و نیکی کردن به پدر و مادر توصیه کرده. چون پدر و مادرخدمتگزارهای خدا بودن برای بزرگ کردن یکی از بنده های خدا.

حالا می فهمم چرا اهل بیت فرمودن که خداوندپدر و مادر رو به خاطر محبت خالص شون به فرزندشون می آمرزه. چون از ته دل به یکیاز بندگان خدا محبت ارزونی کردن.

حالا می فهمم چرا حدیث داریم که بوسه ی برفرزند کلللی ثواب داره. چون داریم به یکی از بندگان پاک خدا بوسه می زنیم.بندهای که خدا به امانت به ما سپردتش.

خیلی قشنگه. نه؟!

آیات لاولی الالباب. افلا تعقلون؟! :)


لطفا آقایون این مطلبو نخونن من بتونم راحتیه دل سیر بد و بیراه بگم! والا!

هی مد شده همه هی از پرستارا و دکترا و کادردرمانی تشکر می کنن تو این روزای کرونایی! البته تشکر به جاییه.واقعا دارن زحمتمی کشن. شکی درش نیست.

اما آیا واقعا تو این روزا فقط باید از اینعزیزان تشکر کرد؟! چی؟! سوپریا؟ رفتگرا؟ خدماتیا؟ بله بله از این عزیزان هم بایدتشکر کرد.دارن زحمت می کشن.قبول. ولی من منظورم اونا نبود الان! :|

بابا همه ی این زحمت کش ها یه طرف، ما خانمهای خونه یه طرف!

والا به خدا تو این روزای کرونایی پدرمون دراومد! بیشترین فشار رو دوش ماها افتاده تو هر خونه!

شما دقت کن:

-         همه ی وعده ها رو ما باید آشپزی کنیم (دیگه هم نمیشه از بیرون غذا سفارش داد!)و تازه این وسط باید دائما فک کنیم (خانم ها خوب می دونن فک کردن به این که چیدرست کنم، از خود اون چیزی که می خوان درست کنن به مراتب سخت تره! ولی عمرا آقایوناین معضل رو بفهمن!:| ) ببینیم چه غذایی سالمه، چه غذایی مقویه، چه غذایی تقویتکننده ی سیستم ایمنی بدنه، چه غذایی.! بعد تازه همزمان فک کنیم ببینیم کی چهغذایی دوس داره، کی چی هوس کرده، در ضمن تکراری نباشه، در ضمن موادشو داشته باشیمو تندتند آقای همسرو نفرستیم بره خرید و از الان تا دو هفته ی دیگه رو پیشبینیکنیم که خریدها با فاصله اتفاق بیفته و . بعد تازه این وسط گاهی چیزای ژیگولمتنوع درست کنیم که حال و هوای اعضای خانواده عوض بشه و شاد بشن!

-         بچه ها دائما تو خونه ن و حوصله شون سر میره و از سر و کوله مون بالا می رن وباید کلی بازی جدید اختراع کنیم که اینا روز رو با کمترین آسیب به لوازم منزل(!)بگذرونن. (حالا من فعلا فقط یه وروجک تو خونه دارم ولی خب همین برا کل روزم بسه!)

-         هرررر چیزی که از بیرون خریده میشه رو باید ضدعفونی کنیم. ینی از بستنی وآبنبات چوبی(!) که مجبوریم با کف و اسکاج بشوریمشون تااااا گوجه و هویج و پیاز وماست و سبزی و پوشک بچه و خرما و کشمش!! بقیه ی چیزا که قابل شستشو نیس، هم بایدبه طرق مخصوص خودش ضدعفونی بشه. داستانی داریم اصن!

-         نظارت شدید و ویژه باید بکنیم بر آقایون که از سر کار میان خونه که خوب سرتاپاضدعفونی بشن بعد بیان داخل! و مثلا یهو همینجوری شیرجه نزنن بخوان لپ بچه رو بکشن!:-/ به شدت باید مواظب بود که نپیچونن!! که همون لباسا رو نیارن تو، موبایل،سوئیچ، عینک و . همه باید ضدعفونی بشه.ووووییییییی.!

-         باید زندگی بدون بازار رو تحمل کنیم! می فهمین زندگی بدون بازار ینی چی؟!!!ینی زنبور بدون عسل قابل تصوره ولی زندگی بدون بازار نه!! مجبوریم همه ش بمونیم توخونه و با خاطرات بازارگردی هامون تنفس کنیم فعلا!! بعد تازه، مثلا یه سری چیزاییهست  ضروریه برا خونه ولی باید خودت بخری،مث سبزی جات و اینا که خب هیچی دیگه.مجبوریم از صفر تا صد توصیف کنیم برا آقایهمسر که دقیقا چیو چه شکلی و با چه شرایطی بخره! بعد می بینی مثلا رفته به جایکاهو، کلم خریده! :|

-         بخش زیادی از زندگی موفق یک زن موفق در همزیستی و هم کلامی و غیبت حتی(!) بارفقاش هست که نیازه حتتتتما چشم تو چشم این اتفاق رقم بیفته که خب کرونا موجب شدهاز همینم محروم بشیم! با این حال صد رحمت به فجازی! ینی خدا شاهده من روزی هزاربار خدا رو شکر می کنم که مثلا تو این ایام قرنطینه تو دهه ی 60 یا حتی 70 و 80 نیستیم!

-         یکی از اصلی ترین وظایف ما خانم ها این روزا شاد نگه داشتن محیط خونه ست.باید به همه انرژی مثبت بدیم و همه رو بخندونیم و به همه کمک کنیم و خلاصه نشاطخونه رو حفظ کنیم.

-         دیگه از اونایی که شوهرهاشون سر کار نمی رن این مدت و تو خونه ورِ دلشون نشستننگم براتون که طفلکیا اصن ماجرایی دارن. ینی ده برابر اون پرستاری که تو بخشکرونا هست، اینا اجر می برن. به جان خودم! خانم ها تایید می فرمایین دیگه؟!

-         همه ی این کارا مضافن بر کارای روتین خونه که همیشه و در تمام ایام سال برعهده ی ماست و هرگز مرخصی نداریم.

خلاصه. زندگی سخت و فرسایشی شده. و به نظرم توی خانواده این سختی بیش ازهمه برا ما خانم هاست. کاش بقیه ی اعضای خانواده قدردان باشن و بدونن که ما همآدمیم و شارژمون تموم میشه و نیازه گاهی یکی شارژمون کنه. نیازه گاهی استراحتکنیم. نیازه گاهی یکی کمک مون کنه. نیازه گاهی وقتمون برا خودمون باشه. نیازهگاهی یکی دیگه ما رو شاد کنه تا ما هم بتونیم کل خانواده رو شاد کنیم. ما همگاهی کم میاریم. ما هم گاهی انگیزه می خواییم. ما هم گاهی نیاز داریم یکیدلسوزی کنه برامون. ما هم آدمیم. کاش درک بشیم.ما مدافعان خانواده.

توضیحات: همه ی اینا رو می تونم تحملکنم. ولی دیگه دوری از مامانم رو نه. هیچ وقت نشده بود این همه وقت مادرم رونبینم.دیگه طاقتم داره طاق میشه. لعنت به کرونا :(


توفیق شد یکی از دوستای مجازی م رو که اهلهند هست، دوشنبه زیارت کنم که با خانمش اومده بود ایران. این برادر مومن و شیعهرو سال هاست که می شناسم و به وجودش واقعا افتخار می کنم. سختی هایی که این بچهها در یه کشور غیرمسلمون می کشن، و تلاش هایی که برای حفظ دین و تبلیغ اون دربلادشون می کنن، واقعا حیرت انگیز و ستودنیه.

این برادر هندی 4 سال پیش هم اومده بود ایرانبرا اولین بار (4 سال پیش شرح مفصل این دیدارو تو همین وبلاگ نوشته بودم) و با اینکه خیلی وقتش محدود بود، تونسته بودم یه ساعت ببینمش.حالا بعد از 4 سال دوباره اومد ایران تا حضرت امام رضا و حضرت معصومه رو زیارتکنن. 6 ماهی میشه ازدواج کرده حدودا.خانمش رو نمی شناختم و بسیار مشتاق دیدنشبودم.

توی برنامه ی کاروانشون اصن تهران گنجوندهنشده بود.بهم گفته بود سعی می کنه یه سر بیاد تهران که من و همسرم رو ببینه.همسرم رو از زمان مجردی می شناخت.ولی نمی دونست ما باهم ازدواج کردیم!

به دلیل این که خانمش بارداره و تو این سفریکم اذیت شده بود، بهم گفت متاسفم که نمی تونم بیام تهران. خیلی ناراحتشدم.براش کلی هدیه خریده بودم. دوس داشتم خانمشو حتما ببینم. می خواستمببینم این پسر مومن و فعال و خوش اخلاق با کی ازدواج کرده.می گفت کاش میشد تو یهسر بیای قم.

خدا رو شکر همسرم لطف کرد و مرخصی گرفت (تشکرویژه همسر جان) و روز دوشنبه برا دیدنشون باهم رفتیم قم. و تو حرم باهم قرارگذاشتیم. وقتی ما دو تا رو باهم دید، اینقد ذوق زده شده بود که نگو.خیلیخوشحال شد منم خیلی خوشحال شدم که دیدمشون. چقد خوب بود دیدار یه زوج هندیدوست داشتنی و مومن.

کلی نشستیم صحبت کردیم. از دین، از فرهنگ،از ت، از اوضاع کشمیر، از حاج قاسم، از عین الاسد، از جنگ رسانه ای، از نی نی دار شدن، از جشن عروسی هامون.

این وسط مهدی هم گاهی گوش میداد، گاهی میخندید، گاهی جیغ می کشید و البته یه جا دیگه بچه م خوابش برد!

واقعا روز خوبی بود. کلی شارژ شدم.

حقیقتا اسلام ناب، هر مرزی رو بی معنیکرده. وقتی با دوستان خارجی مومنم صحبت می کنم، حقیقتا یادم میره که از کشورهایمختلفی هستیم. اینقدر قلب ها به هم نزدیکه که حد نداره. امیدوارم زنده باشم وببینم روزی رو که تمام مرزهای عالم برداشته میشه و همه ی ملت ها آزادانه و مومنانهباهم صمیمی و یکدل می شن و در صلح و صفا و آرامش در کنار هم زندگی می کنن و از حق و حقیقت پیروی می کنن.بهامید اون روز.


(ادامه ی پست قبلی)

و مسئله ی دیگه، قلب های ماست. ما رو چهشده که در قلبمون این چنین ابهت و بزرگی و خدایی قائل شدیم برای آمریکا؟ کهوحشیانه ترین، ضدقانون ترین، بی کلاس ترین و جنایت کارانه ترین اعمال شون رو بدنمی دونیم و سر هر واقعه ای بهش حق میدیم و کشور خودمون رو مقصر می دونیم؟! اینحجم از آمریکا پرستی و غرب پرستی و خودضعیف بینی و ریشه در کجایاعتقادمون داره عزیز من؟!

آمریکا سردار بزرگ ایرانی رو که در قلب هایایرانی ها و کل مردم آزاده ی دنیا جا داشت و از بین برنده ی داعش بود (داعشی که منو تو فقط براش جوک می ساختیم و هرگز وحشتی که مردم دنیا حتی اروپایی ها ازش داشتنرو حس نکردیم در حالی که بیخ گوشمون بود)، به شکلی (طبق تعاریف حقوق بین الملل)کاملاتروریستی و 11 هزار کیلومتر دورتر از کشور خودش به قتل رسونده، و تو ایراد میگیریکه اصن قاسم سلیمانی توی عراق چیکار میکرد؟!!!! نمیگی آمریکا توی عراق چه غلطی میکنه میگی قاسم سلیمانی توی عراق چیکار می کردددد؟!!!!!! من حاضرم قسم بخورم که اگههواپیمای مسافربری ما به جای سپاه رسما توسط آمریکا زده می شد، باز به آمریکا حقمی دادی و می گفتی تقصیر خودمونه خب، چهل ساله داریم میگیم مرگ بر آمریکا!!!! چراواقعا؟! کجای قلبتو فروختی که اینطور بت پرست شدی؟! خدای تو آمریکاست، متوجهی؟! میدونی کجا واستادی دوست من؟! حواست هست؟!.

نقد داشتن به مملکت و حکومت و سپاه بحثشجداست. ما همه نقد داریم. کسی که ایرادی نبینه، متعصبه. منی که با دلی زخمخورده و دردمند این متن طویل رو که داغ دل این دو هفته ی اخیره نوشتم، نه عاشق ایندولتم، نه حامی صدا و سیما، نه طرفدار این مجلس و نه در مقام دفاع از خطای انسانیسپاه. من بحثم چیز دیگه ایه. بحث من مسخ شدن قلب ها و عقل هاست در این معرکه یپرهیاهوی جنگ رسانه ای. احمقه هر کس که چنین جنگی رو نبینه. ما اونقدر کهداریم در جنگ رسانه ای تلفات می دیم، نه در جنگ نظامی نه در جنگ اقتصادی و نه درجنگ ی و امنیتی تلفات نمیدیم. عزیزان ما دارن یکی یکی مسخ میشن. و ما فقطنظاره گریم.

در روایات زیاد تاکید شده که آیت الکرسی روخیلی بخونین. هر روز.هر شب. بعد از هر نماز. در هر موقعیت مهم و خطیر.تا حالا به این بخش مهمش دقت کردی: فَمَن یَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنبِاللَّـهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انفِصَامَ لَهَا: پسهر كس به طاغوت كفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، كهآن را گسستن نیست، چنگ زده است.» 

اول کفر به طاغوت بعد ایمان به خدا!

مشکل اینجاست. تا وقتی عزیزان ما فقط بهخدا ایمان داشته باشن ولی به طاغوت کفر نورزن(و طاغوت رو قبول داشته باشن) به همینراحتی مسخ میشن، به همین راحتی برده میشن. 

کفر به طاغوت طبق این آیه، جلوتر ازایمان به خدا باید باشه. به خاطر همینه که ما می بینیم مثلا در این مسئله یاخیر، خیلی از آمریکایی ها، انگلیسی ها و کانادایی ها از همون اول کار، مقصر ایناشتباه سپاه رو رسما دولت تروریستی آمریکا دونستن و گفتن اگه آمریکا از اولژنرالشونو نمی کشت، این تنش ها پیش نمیومد که پدافند هوایی ایران مجبور بشه درحساس ترین سطح خودش قرار بگیره. تحلیلی که ما حتی از حزب اللهی ترین ایرانی هاهم نشنیدیم!!!

شاید به خاطر همین تیکه ی استراتژیک از آیتالکرسی بود که وقتی فیلم ماندگار بازمانده» رو می خواستن تو بعضی از کشورهای عربیحوزه ی خلیج فارس اکران کنن، به تهیه کننده ش گفته بودن به شرطی اکرانش می کنیم کهاون بخش آخرش رو که صفیه با لهجه ی عرب آیت الکرسی می خونه، حذفش کنین!!!

بله.اول کفر به طاغوت.بعد ایمان بهخدا.

خیلی از مردم دنیا به کفر به طاغوت رسیدن،البته رسانه ای ندارن که ما بشناسیمشون. اما یه روزی جهان به دست همین انسانهای آزاده و آزادفکر دنیا فتح میشه.امیدوارم اون روز رو ببینم.

 


(ادامه ی پست قبلی)


یه عده ی زیادی هم که فقط مصیبت می خونن.ما همه بدبختیم.ما خیلی بیچاره ایم. فردا صبح پاشیم ببینیم باز چه خبر بدیقراره بیاد. ما خیلی ضعیفیم. آمریکا خیلی قویه. ما خنگیم! ما دروغگوییم! ماجنگ طلبیم. کاش تو این کشور به دنیا نیومده بودم. کاش اینجا نفس نمی کشیدم والی آخر. :|

.

اوففففف. اینقد دیدم از این نمونه ها اینروزا که واقعا سرم سوت می کشه.

فقط هم نوشته های مربوط به منتقدین و مخالفینحکومت مدنظرم نیستا. حزب اللهی ها هم دست کمی ندارن. از نشر حرف های احساسی بیمنطق بگیر تا توصیه به خوندن فلان دعا و بهمان ذکر (که اصن معلوم نیس از کجااومده) تا فحش و طعنه و تیکه به نظرات مخالف و همه رو یه کاسه کردن با ضدانقلاب ودشمن تا نشر دروغ ها و حرفای بی اساس و غلوهایی که به بعضی از مسئولین نظام نسبتمی دن و به قول خودشون دارن دفاع می کنن. چرا واقعا؟! آخه چرا؟! این همه خدا توقرآن نمیگه چرا تعقل و تفکر نمی کنین؟!!!!

شاید شما بگی ولش کن خون خودتوکثیف نکن.بیخیال باش. این روزام می گذره .حرص نخور.

ولی راستش من دلم گرفته. این چیزایی کهنوشتم، مربوط به شبکه های معاند و پیج سلبریتی ها و پیج های پرفالوری که از جاهایمشخصی خط می گیرن و رسما کار حرفه ای شون اینه که پست تولید کنن و نشرش بدن و برااین کارشون حقوق می گیرن، نبود. اینا همه نوشته های پیج های معمولی رفقا ودوستان و آشنایان و اطرافیان بود. من از این حجم از بی انصافی، از تعصب، ازغریبه پرستی، از نبودن دشمن شناسی، از تکرار طوطی وار، من از این حجم از تعقلنکردن دلم گرفته. اینا همه عزیزای ما هستن. واقعا ما چمون شده که تا این حدبرده شدیم در فضای مجازی؟!

وقتی شمایی که عزیز دل منی، بدون ذره ایتفکر، یه پست رو نشر میدی یا فوروارد می کنی یا به تبع از جمع، یه چیزی می نویسیکه از قافله عقب نمونی، آیا نمی ترسی از خدایی که در قرآنش فرمود و چیزى را كهبدان علم ندارى دنبال مكن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.» ؟! اگه به قرآن اعتقاد نداری، آیا لااقل ازبی خرد جلوه داده شدن خودت نمی ترسی که به خودت اجازه میدی عوامانه هر چیزیو تکرارکنی؟! آیا فکر نمی کنی دقیقا همون زمانی که داری سر تا پای مملکت و مملکت دوستان رومتعصب خطاب می کنی، خودت متعصب ترین آدم روی زمینی که به راحتی اجازه دادی مغزت روبه اجاره بگیرن؟! مغزت از این همه تناقض و دوگانگی هنگ نمی کنه واقعا؟! اگه ایناسمش بردگی نیست، شما به من بگو اسمش چیه؟!


(ادامه در پست بعدی)



خیلی ها به من گفتن چرا تو این همه بحران وماجرا و داستان، هیچ واکنشی نشون نمیدی؟ هیچ موضعی نمی گیری؟! چرا هیچ پستینمیذاری؟

خب موضع من که مشخصه ولی ترجیح میدم وقتیفضای مجازی به معنای واقعی کلمه شلم شوربا میشه و حسابی توش گرد و خاک بلند میشه،یکم صب کنم همه چی بخوابه بعد. چون تجربه نشون داده اینجور وقتا اصن عقل ها و چشمها کار نمی کنه که بخوای حقیقتی رو بگی یا موضعی بگیری یا استدلالی بیاری یاتوضیحی بدی!! همه فقط می خوان فحش بدن! یا سوت و کف بزنن! در واقع جامعه ی مجازیاینجور وقتا در هیجانی ترین حالت خودش قرار می گیره و خدا می دونه چه گناه هایی کهاین وسط انجام نمیشه.

تو رو نمی دونم ولی من این روزا غیر ازشوکه شدن از این همه ماجرا که به سرعت پشت سر هم اتفاق افتاد، دلم گرفته.خیلیزیاد.چیزهایی این روزا شنیدم و خوندم که از کله م دود بلند شد! واقعا نمی تونمهضمشون کنم. چند نمونه شو نقل به مضمون توی عکسای 1 تا 3 رو ببین.

عکس یک

عکس دو

عکس سه

دیگه تو این آخرین ماجرا هم که نگم برات!سپاه خیلی خوش وجهه و دوست داشتنی بود در نظر یه عده، دیگه شد نور علی نور!. ازفحش و لعنت و مصیبت خوندن و اظهارنظرهای فنی و موج سواری و . بعضی ها هم که بعداز 72 ساعت تازه یادشون افتاد شمع روشن کنن و تسلیت بگن! عکسای 4 تا 7 رو ببین.

عکس چهار

عکس پنج

عکس شش

عکس هفت

همه هم که ماشاءالله کارشناس و خبره هستن درعلوم مهندسی مخابرات، مهندسی رادار، مهندسی هوافضا، مهندسی پیشرانه، آشنا به تمامتاکتیک های جنگ الکترونیک، جنگ موشکی، انواع راهبردها و روش های پدافندی و آفندی،. عکس شماره 8 رو ببین :|

عکس هشت

بعد همه هم گیر دادن که چرا دیر اعلام کردین!حالا منظورشون از دیر 72 ساعته!!! والا به خدا هیچ جای دنیا نیروهای مسلحش که نمادقدرت و اقتدار هر کشوری هستن، اونم کشوری که این همه دشمن و بدخواه داره، اگههمچین اشتباهی کنن، عمرا به این سرعت اعتراف نمی کنن. اونم با این تواضع! اصن اعترافنمی کنن به خاطر مصلحت کشورشون! بابا طرف تو خونه ش یه حادثه ی ضایع پیش بیاد، یکمصبر می کنه، یکم بررسی می کنه، یکم فکر می کنه، یکم دودوتا چارتا می کنه، بعد بهدر و همسایه و فک و فامیل اطلاع میده! از یه مملکت چه انتظاری دارین شما آخه؟!

بعدشم، واقعا با 72 ساعت مشکل دارین شما؟!ینی اگه همون صبح چارشنبه اعلام کرده بودن، اون 0 نفر بیگناه زنده می شدن؟! چیزیاز افتضاح سپاه کم می شد؟! شما لعن و نفرینت کاهش پیدا می کرد؟! نه والا! فقط یهسوژه از سوژه هات کم میشد! همین! عکس شماره 9 رو ببینین.

عکس نه


(ادامه در پست بعدی)


مرگ از من فرار می کند»

به نظرم بهترین اسمی بود که می شد برا اینکتاب حیرت انگیز انتخاب کرد.

خاطراتی از راویان مختلف در مورد شهید دکترمصطفی چمران. این اعجوبه ی عصر ما.

از چشم ها 6: مرگ از من فرار می کند (کتاب چمران) - پاتوق کتاب فردا

وقتی این کتاب رو می خوندم، در بهت شخصیت اینمرد غرق می شدم. و نمی فهمیدم تو چه زمان و مکانی هستم. شخصیتش اینننننقد سنگینهبرام که نمی تونستم بیش از ده، پونزده صفحه از این کتاب رو یهو بخونم. لازم بودیه دو سه ساعتی به فکرم استراحت بدم تا بتونه یکم هضمش کنه، بعد دوباره ادامه بدمخوندنو!!. حسی که از خوندن این کتاب پیدا کردم، حقیقتاً در قالب کلمات نمی گنجه.

آخ اگه زندگی چمران فیلم می شد. عجب فیلماکشنی می شد. ینی اصلاً اسم شخصیت ها و مکان ها رو که نگیا، مخاطب فک می کنهداره یه فیلم هالیوودی خفن می بینه. تا این حد اکشن. تا این حد پرتلاطم. تااین حد مخوف. تا این حد حیرت انگیز. تا این حد گیج کننده. تا این حد نفس گیر.

و جالب اینه که تو این فیلم اکشن، قطعاًچمران تبدیل خواهد شد به یه قهرمان نقش اول صدجون! که اصلاً تحت هیچ شرایطی نمیمیره!!! اصلاً میشه ازش بازی رایانه ای هم ساخت به خدا. چقد این پسربچه ها حالمیان باهاش. از بس اکشنه. با خوندن این کتاب تازه می فهمین جنگ چریکی ینی چی.
اسم این کتاب  برگرفته از یکی از نوشته های دکتره که نوشته بود:

گاهی احساس می کنم که من به سوی مرگ می تازمو مرگ از من فرار می کند»

خوندن این کتاب رو به همه ی آزاده های جهانپیشنهاد می کنم.

در سالروز شهادتش، صلواتی هدیه کنیم به محضراین بزرگمرد عارف و واصل.


آدم انتقادناپذیر اونی نیس که نقدهایی که بهشمیشه رو قبول نمی کنه (خب چون خیلی وقتا نقدها بجا نیست) بلکه اونیه که تا می بینهیکی داره (با هر لحنی) بهش نقد می کنه، فوری یه شیطونک خبیث (که بزرگان بهش میگنهوای نفس) توی مغزش با یه پلاکارت شروع می کنه به بالا و پایین پریدن و بهش هشدارمیده که ببین داره منو نقد می کنه ها.منو. من. من. من.» بعد هم مکانیزمهای بعدی مغزش اتوماتیک وار شروع می کنه به واکنش که فک کرده کیه» یا من خیلیخوبی بهش کردم، یادش رفته» یا خودشم فلان ایراد رو داره» یا می خواستم فردا بهشفلان لطف رو بکنم، دیگه کنسله!» یا .

اون بیچاره داره به یکی از رفتارهات نقد میکنه و تو اصن نشنیدی چی گفت!! چون دائما داشتی به من» بودنت فک می کردی.هواینفس کرت کرد.

کر نشو.بزن تو دهن اون شیطونک و بهش بگوخفه شو صب کن ببینم چی میگه.انتقادها رو با هر لحنی که هست، بشنو. انتقادهاحتی اگه وارد نباشه، کمک کننده ست.منیت رو کنار بذار.

امان از این من من کردن»ها، از این منیت»ها. خدا خودش بهمون رحم کنه. 


انصافا خیلی هامون دوس داریم به افرادنیازمند کمک کنیم ولی کسیو نمی شناسیم. واقعیت اینه که خیلی ها هم به کمیته امدادو اینا خیلی اعتماد ندارن. می خوام یه خانواده رو معرفی کنم بهت که خودمون ازنزدیک شناسایی شون کردیم و از زندگی عجیب و سخت شون باخبریم.

یه طلبه ی جوونی (دهه هفتادی) که خودش دارایدو فرزنده، داره برا 4 فرزند قد و نیم قد برادرش هم پدری می کنه، ینی انگار 6 تابچه داره. پدر این 4 تا بچه فوت شدن و مادرشون ازدواج مجدد کرده و بچه ها رو اینعموی باغیرتشون داره بزرگ می کنه. خب شرایط اقتصادی جامعه رو که همه میدونیم .اوضاع طلبه ها هم که واقعا خرابه. این بنده ی خدا اجاره نشینه و واقعا داره باسختی زندگی این 6 تا بچه رو اداره می کنه و البته همچنان محجوب و خویشتن داره.متاسفانه غذای درست و حسابی هم نمی خورن این طفلکیا و ضعف جسمی آشکاری دارن. منترسم اینه که این طلبه یا همسرش یه وقت خدای نکرده یه درصد کم بیارن و بیخیالسرپرستی اون 4 تا بچه بشن.

واقعا احسنت داره مردانگی و معرفت این مرد.و از اون بیشتر، همسر جوونش.

ما تونستیم شماره کارتشو بگیریم. و تصمیمگرفتیم صدقه های روزانه مونو (به جای اینکه بدیم به کمیته امداد) جمع کنیم و آخرماه براش بریزیم. و می خواییم این کارو تا چند سال ادامه بدیم.

یه لحظه خودتو بذار جای این طلبه یجوون.

امسال کیا می خواستن برن اربعین؟! راه عراقبسته شده، راه اربعین که بسته نشده.

هر کس می تونه کمکی کنه، بسم الله. پیام بده.

اجرتون با حضرت زینب.


از اینکه بیشتر مردم ازدواج رو به پول و مسائل مالی ربط میدن، همیشه منو ناراحت می کنه. نکاتی در این زمینه دارم که خلاصه عرض می کنم:


1.     انسان از یه سنی به بعد رسما نیاز به همدم و همراه در زندگی داره و این نیاز، یه نیاز کاملا طبیعی و عمومیه و رفع نکردن به موقع این نیاز، آسیب های جدی به انسان و سرنوشتش می زنه.

2.     راه صحیح رفع این نیاز، ازدواجه و به دلیل همین اهمیتیش، اسلام خیلی خیلی آسون گرفته ازدواج رو؛ اما ما به شدت سختش کردیم، به خصوص از نظر اقتصادی. و به جای اینکه به سبک زندگی عجیب غریب خودمون ایراد وارد کنیم، ازدواج رو گره زدیم به مسائل اقتصادی و کار به جایی رسیده که جامعه (از خانواده بگیر تا بقیه) به هیچ وجه نمی پذیره که یه جوانی که هنوز وضع مالی خوبی پیدا نکرده، حق داشته باشه به ازدواج فکر کنه.

3.     اما همین جامعه خیلی راحت می پذیره که حتی دو تا بچه مدرسه ای پسر و دختر، باهم دوست باشن و اینجا دیگه اصن مهم نیس که اوضاع اقتصادی چقد خرابه! و تازه، اونو مصداق کودک آزاری هم نمی دونن!!

4.     گرونی های اخیر بهونه ست وگرنه این فرهنگ غلط سال ها قبل از این تورم وحشتناک کنونی در جامعه ی ما رسوخ پیدا کرده متاسفانه.

5.     خود جوون ها هم دهه هاست با این فرهنگ غلط بزرگ شدن و از ازدواج می ترسن. دقیقا همون کاری که خدا رسما در قرآن نهی کرده ازش!

6.     علت اصلی این ترس، دودوتا چهارتا کردن های مالی ماست در حالی که در ازدواج چیزی وجود داره به اسم برکت. برکت ینی بعد از ازدواج مجبوری قدرت مدیریتت، توانمندی های مالی ت، راندمان کاری ت، خلاقیت هات، ایده هات، قدرت تمرکزت و مدیریت اقتصادی ت رو بیشتر کنی و چون در کنار همه ی اینا، استقلال، آرامش و لذت داری، سختی هاش به مراتب کمتر میشه. برکت یک معجزه ی ماورایی نیست. بخشی از قواعد عالمه که ماها شاید فقط بخشی ش رو درک کنیم. اعتقاد به برکت در ازدواج، عین واقع بینی و عقلانیته.

7.     در این فرهنگ غلط، همسر، همراه و همدم و یار نیست که با کمکش زندگی رو به شیرینی و آجر به آجر بسازی و لذتش رو ببری، بلکه سرباره که باید همه چیو آماده کنی بیاد بشینه بخوره بخوابه! خب معلومه که با همچین تفکری، ازدواج یه اژدهای هفت سر ترسناکه!

8.     برای ازدواج استقلال مالی خوبه ولی واجب نیست. بزرگ تر ها خوبه که کمک کنن و ازدواج جوون ها رو منوط به استقلال مالی نکنن. در ضمن، جوونی که ازدواج کنه، زودتر به استقلال مالی می رسه تا اونی که لم داده خونه ی باباش!

9.     پدر و مادرهای جوون از الان می تونن برای ازدواج به موقع بچه هاشون برنامه ریزی کنن تا وقتی بچه شون به سن نیاز رسید، به خاطر این فرهنگ غلط آسیب نبینن. مثلا از بچگی بچه شونو با فرهنگ کار، با درآمدزایی، با روش صحیح مدیریت دخل و خرج، با قناعت، با سبک زندگی عاقلانه آشنا کنن.

10.            این که بچه هرچی می خواد فورا براش بخریم، دامن می زنه به این فرهنگ غلط ازدواج.این که بچه باید تا وقتی مدرک دکتراشو نگرفته، کار نکنه، دامن می زنه به این فرهنگ غلط ازدواج. این که بچه باید زندگی مشترکشو از همون سطحی شروع کنه که باباش بعد از 40 50 سال براش ساخته، دامن می زنه به این فرهنگ غلط.اینا همه باید اصلاح بشه.

11.            مولا علی (ع) فرمود: قناعت بزرگ ترین گنجه». قناعت ینی مصرف به اندازه ی رزقت.کسی که گنج دستش باشه، هیچ وقت نیازمند نمیشه. اگه ماها نیازمندیم و حس فقر داریم، به دلیل اینه که سبک زندگی مون قانعانه نیست.توقعاتمون بیشتر از رزق مونه. راستی، قناعت به معنی ریاضت نیست!

12.            فرهنگ غلط گره زدن ازدواج به مسائل مالی، به طور صعودی پررنگ تر میشه با افزایش سن جوون ها. هرچی جوون ها در سن پایین تر ازدواج کنن، غلبه بر این فرهنگ غلط آسون تر میشه.

13.            از نسل قبل انتظاری نیس. جوونا باید بیان تو میدون تا این فرهنگ غلط رو از ریشه قطع کنیم.

14.            و حرف آخر: مسئولین مملکت دغدغه ی ازدواج جوونا رو ندارن. بیایین خودمون تا جایی که می تونیم، برای آسون تر شدن ازدواج بچه های دور و برمون تلاش کنیم.اینجوری جامعه ای پویاتر، سالم تر و شادتر خواهیم داشت.


من همیشه از بچگی، اگه هم می خواستم کتاب داستانی بخونم، دلم می خواست داستانش واقعی باشه. داستان های واقعی اسرار عالم و سیستم تربیتی خدا رو اگه دقت کنی- بهت نشون میده و این خیلی برام جالبه.

داستان بسیار لطیف و جالب خانم یکو یامامورا رو از دست نده. دختری ژاپنی که با جوانی مومن به اسم اسدالله بابایی ازدواج کرد و بعد از مدتی به ایران اومد و تبدیل شد به یک زن مومن و مبارز و متعهد و در سخت ترین امتحان زندگی خودش، فرزندش رو در دفاع مقدس، تقدیم اسلام کرد.

کتاب مهاجر سرزمین آفتاب» نوشته ی حمیدحسام و مسعود امیرخانی داستان زندگی این بانوی ژاپنیه که توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده.

خرید و قیمت کتاب مهاجر سرزمین آفتاب از غرفه کتاب یار | باسلام

هرچند در حین خوندن کتاب، تقریبا تو هر فصل از عمق قلبم می گفتم خوش به حالش، اما به نظرم قهرمان واقعی کتاب شوهر یکو بود، ینی آقای بابایی. یه مرد و یه شیعه ی واقعی به معنای واقعی کلمه. قطعا شیفته ی منش این مرد میشی.

زندگی این آقا چققققد مناسبه برای این که برادرا ازش الگو بگیرن. مثلا در مورد ازدواجش مث پسرمذهبی های الان نبود که دلش یه دختر مومن تمام و کمال بخواد! پسرایی که حتی حاضر نیستن با یه دختر کاملا محجبه، ولی غیرچادری ازدواج کنن، چه برسه به یه دختر خارجی! به یه رژ لب کمرنگ دختر گیر میدن و اونو غیرمذهبی خطاب می کنن! گیر میدن که نمیدونم چرا اهل روضه ی هفتگی نیست، چرا اهل پیاده روی اربعین نیس، چرا روسری صورتی می پوشه!!!!! در حالی که خودشون هزار تا ایراد دارن!

اسدالله بابایی یه تاجر ثروتمند اهل یزد بود که خیلی راحت می تونست با یه دختر مذهبی ایرانی ازدواج کنه.اما با دختری ازدواج کرد که حتی تا چند وقت بعد از ازدواج هم حجاب نداشت و هیچی از اسلام نمی دونست، هیچی!. و به گفته ی یکو حتی یه بار هم ازش نخواست که حجاب بپوشه یا نماز بخونه. اما اینقددددد وظایف شوهر بودنش رو به خوبی و با محبت انجام داد که از یه دختر بودایی یه مسلمون شیعه ی مومن و مبارز و انقلابی ساخت. به طوری که یکو حاضر شد حتی فرزندش رو تقدیم اسلام کنه و با ظرفیت هایی که به خاطر ژاپنی بودنش داشت، زحمت های زیادی برای اسلام و انقلاب کشید. خود آقای بابایی هم چون ثروتمند بود و با خیلی از خارجی ها رفیق بود، در زمان جنگ خیلی به دور زدن تحریم ها و تجهیز کردن جبهه ها کمک کرد.

همسرم برای آموزش هیچ کاری تعجیل نداشت؛ صبور بود و باحوصله. این شکیبایی در یاد دادن آداب و اعمال دین اسلام هم وجود داشت. سعی می کرد با صبوری و خونسردی و به تدریج، مرا با اسلام آشنا کند. برای من مهم تر از عقیده ی او، خود او و اعمال و رفتار و صداقتش بود. اصلا تمام محبت من برای پذیرش دین اسلام، او بود. او که هر چه زمان می گذشت، به شدت شیفته اش می شدم. مهربانی، ادب، تواضع، احترام و اظهار عشق به همسر در او موج می زد. من ترکیب این فضایل انسانی پسندیده را حاصل عمل به اسلام می دیدم و سپس مشتاق می شدم بیشتر و بیشتر از اسلام بشنوم و بیاموزم.»

تنها مادر ژاپنی شهید، خاطراتش را منتشر کرد +فیلم

خدا آقای بابایی و پسر شهیدش رو رحمت کنه و خانم یامامورا رو در پناه خودش سلامت حفظ کنه ان شاءالله. یادمه یه بار ایشونو توی دانشگاه دیدم از نزدیک؛ برای آموزش هنر اوریگامی دعوتش کرده بودن.

درباره یامامورا»، متفاوت‌ترین مادر شهید جنگ/ مهاجر سرزمین آفتاب» چگونه به  مقصد رسید؟- اخبار ادبیات و ن - اخبار فرهنگی تسنیم - Tasnim

خلاصه که مطالعه ی این کتاب شیرین رو که خیلی هم طرح جلد و اسمشو عالی انتخاب کردن- از دست نده.آریگاتو! 


ما مال نسلی هستیم که فقط یه راه برا پول در آوردن بلد بودیم!! درس خوندن!

همه چیز خیلی خطی به نظر می رسید! درس بخون، برو دانشگاه، بعد برو سر کار!

ینی از نظر جامعه ی نسل ما، علم و دانش مساوی دانشگاه بود و دانشگاه مساوی کار و پول!

خیلی زود غلط بودن این تفکر بر ما آشکار شد! نه تو دانشگاه خیلی از علم و دانش به معنای واقعی کلمه خبری بود (تازه من دانشجوی دانشگاه امیرکبیر بودم، یکی از بهترین دانشگاه های کشور! دیگه ببینین تو دانشگاه های دیگه چه خبره!) و نه اوضاع ارتباط صنعت و دانشگاه در مملکت اینقد گل و بلبل بود که بلافاصله بعد از فارغ التحصیلی بتونی به عنوان یه مهندس بری سر کار! البته خیلی پارامترها این وسط موثر بود و کلی جای بحث داره که حالا بماند!

اما چقد دلم می خواست که اون شور و خلاقیتی که در کارآفرین های جوان امروز آدم می بینه، زمان ما هم می بود. خیلی از این جوون ها، کارهای کلیشه ای و کارمندی شونو ول می کنن و میرن سراغ کاری که توش هم خلاقیت و لذت باشه و هم پول. و به نظر من این خیلی عالیه. این چیزیه که باید سال ها پیش بهمون یاد می دادن.

پیشنهاد می کنم حتما برنامه ی جشنواره ی کارآفرینی رو ببینی. اینم سایتش:

    https://karestoon.tv/

یه برنامه ی نیم ساعته که خیلی کوتاه و مفید روزی دو تا سه تا کارآفرین رو در حوزه های مختلف معرفی می کنه و راه ارتباطی شونو هم توی پیجشون میذاره و با سوال های کلیدی و خلاصه و مفید مجری حرفه ای برنامه، شما خیلی راحت می تونی ببینی که آیا می تونی در اون حوزه کار کنی(ولو تفریحی) یا نه. هم می تونی آموزش ببینی، هم می تونی ایده بدی، هم می تونی همکاری کنی، هم می تونی مشتری بشی و .

من واقعا برنامه شونو دوس دارم و تلاش های کارآفرین هایی که میان خودشونو معرفی می کنن و ایده هاشون، حقیقتا برام جذابه. این برنامه صدبرابر بهتر از برنامه هایی مث میدونه که کلی ادا و اطوار توشه و کارآفرین ها برا گرفتن چهارتا سکه ی بیشتر باید کلی تئاتر بازی کنن!!

مدیر عامل پلکان در جشنواره کارآفرینی سیما

دوستای جوونی که دنبال یه راهی برا پول در آوردن می گردن(در کنار درس شون) حتما با این سایت در ارتباط باشن. تقریبا در هر حوزه ای می تونن یه کار آفرین موفق پیدا کنن که باهاش ارتباط بگیرن، کشاورزی، صنعتی، هنری، .

گاهی برا پول در آوردن، کافیه دنبال علاقه ت بری. کلیشه ها رو فراموش کن. حتی نیاز نیس همیشه از صفر شروع کرد. کافیه بخوای :)

 


آخرین جستجو ها

دانشکده فنی و حرفه ای پسران خرم آباد crapicusex « فــــلـــــق » falag.mihanblog.com نابترینها السلام علیک یا فاطمه الزهراء سلام الله علیها Ira's game ▌│█║▌║▌║ כارڪ đαяκسایـــכ šıđe ║▌║▌║█│▌ Custom Your Special NFL Dallas Cowboys Jersey Wholesale, Extremely Care. sparbaclica winxclub55